زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها
ای همه شب به گوش تو، گریه بی صدای من مانده به سینه با نفس، ذکر خدا خدای من اشک تو ریزد ازبصر، بغض تو مانده در گلو کشته مرا سکوت تو گریه کن ازبرای من هر نفـسی کـه می کشم، آه تو خـیزد از دلم گشته علی علی علـــی زمزمه دعای من عقده به سیـنه دارم و منع ز گریـه می شوم حبس شده است در گلوگریۀ های های من کوه فراق و قــدّ خم، موی سفید و عمر کم عمْر برو که بعد از این مرگ بود دوای من گـریه دگـر نمی کـنـد بــاز ز کـار من گـره غیـر اجل دگر کسی نیست گره گشای من ای به فدات هست من گو شکند دو دست من یک سرموی تو اگر کم شود از تو وای من من بـه کـفـم گرفـتـه جان می دوم از قـفای تو زینب چارساله ات می دود از قـفای من من به تو اشک داده ام من به تو سوز داده ام میثم از آن فشانده ای خون جگر به پای من |